
در روزگاری که اقتصاد ایران با پیچیدگیهای فزاینده و چالشهای همزمان روبهروست، از نوسانات نرخ ارز گرفته تا درگیریهای ژئوپلیتیکی یا تحریمهای بینالمللی، از تغییرات ناگهانی در سیاستگذاریهای کلان تا تحولات اجتماعی و فرهنگی، بنگاههای اقتصادی بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازتعریف مسیر خود هستند. در چنین شرایطی، مدیریت سنتی و واکنشی دیگر پاسخگو نیست؛ بلکه آنچه نیاز است، مدیریتی تحلیلی، آیندهنگر و انعطافپذیر است.
در سالهای اخیر، بنگاههای اقتصادی ایرانی با چالشهایی چون کاهش قدرت خرید، بیثباتی در زنجیره تأمین، مهاجرت نیروی انسانی متخصص، و کاهش سرمایهگذاری مواجه بودهاند. این چالشها نهتنها سودآوری را تحت تأثیر قرار دادهاند، بلکه نگاه مدیران به مفهوم “پایداری” و “تابآوری” را نیز دگرگون کردهاند.
مدیران امروز دیگر صرفاً به دنبال سود کوتاهمدت نیستند؛ بلکه به دنبال راهکارهایی برای حفظ بقا، حفظ سرمایه انسانی، و انطباق با شرایط متغیر هستند. در این میان، تحلیل دقیق وضعیت درونی سازمان و بازنگری در استراتژیها به ضرورتی انکارناپذیر تبدیل شده است.
در چنین فضایی، ابزارهایی مانند آزمون بونسکی میتوانند نقش کلیدی ایفا کنند. این آزمون، با ارزیابی جامع شش حوزه حیاتی سازمان (رهبری، منابع انسانی، مالی، بازار، سیستمسازی و استراتژی)، به مدیران کمک میکند تا:
در واقع، بونسکی نهتنها یک ابزار ارزیابی، بلکه یک زبان مشترک برای گفتوگوی راهبردی درون سازمانی است.
مدیریت در ایران امروز، نیازمند عبور از مدیریت واکنشی به سمت مدیریت پیشنگر و یادگیرنده است. این گذار، بدون ابزارهای تحلیلی و بدون بازنگری در مدل ذهنی مدیران ممکن نیست. آزمون بونسکی، با فراهم کردن یک چارچوب تحلیلی و قابل سنجش، میتواند نقطه آغاز این تحول باشد.
در روزهایی که آینده مبهمتر از همیشه به نظر میرسد، سازمانهایی موفق خواهند بود که با شهامت به درون خود بنگرند، ضعفها را بپذیرند، و برای بهبود اقدام کنند .
آزمون بونسکی، فرصتی است برای آغاز این مسیر. فرصتی برای آنکه مدیریت را از سطح واکنش به سطح بینش ارتقا دهیم.
نویسنده : سید محمدامین هاشمی