
-
توسط روابط عمومی و بازاریابی
در این مطلب نقش خوداظهاری در ارزیابی عملکرد کسبوکار را با مطالعه موردی شرکتهای ژاپنی و مقایسه با مدل بونسکی مطالعه می کنید .
در محیطهای رقابتی و پویای کسبوکارهای امروزی، ارزیابی عملکرد دیگر تنها به نتایج نهایی خلاصه نمیشود. سازمانها به دنبال روشهایی هستند که توسعه فردی، شفافیت، و مشارکت کارکنان را نیز در نظر بگیرند. خوداظهاری (Self-Assessment) یکی از ابزارهای مؤثر در این حوزه است که به کارکنان این امکان را میدهد تا از درون به ارزیابی عملکرد خود بپردازند. این مقاله به بررسی نقش خوداظهاری در بهبود ارزیابی عملکرد سازمانی میپردازد و با ذکر مثالهایی از شرکتهای ژاپنی، در نهایت با مدل بونسکی مقایسه میشود.
۱. مفهوم خوداظهاری در ارزیابی عملکرد
خوداظهاری به معنای آن است که فرد به صورت فعال و با استفاده از چارچوبهایی، عملکرد و پیشرفتهای خود را تحلیل و ارزیابی کند. این روش نوعی خودارزیابی ساختاریافته است که در آن فرد، بازتابی از اهداف، نتایج، مهارتها و رفتارهای خود ارائه میدهد. سازمانهایی که خوداظهاری را در فرایندهای ارزیابی خود وارد میکنند، به کارکنان این پیام را میدهند که رشد و توسعه فردی، مسئولیتی درونی و قابل پیگیری است.
۲. تجربیات شرکتهای ژاپنی در استفاده از خوداظهاری
۲.۱. شرکت Panasonic
Panasonic یکی از پیشروترین شرکتهای ژاپنی است که در حوزه منابع انسانی، از خوداظهاری به عنوان ابزار اصلی در فرآیند ارزیابی استفاده میکند. این شرکت پس از گذار از سیستم پرداخت مبتنی بر ارشدیت به مدل مبتنی بر عملکرد، استفاده از خوداظهاری را برای کارکنان الزامی کرد. کارکنان در این فرآیند ابتدا اهداف سالانه خود را تعیین میکنند، سپس در پایان دوره عملکرد خود را تحلیل میکنند. مدیران نیز از همین دادهها برای تصمیمگیریهای پاداش، ارتقاء و آموزش استفاده میکنند.
منبع:
Panasonic Sustainability Report
۲.۲. شرکت Kirin Holdings
Kirin یکی دیگر از شرکتهای بزرگ ژاپنی است که از برنامهای تحت عنوان KISMAP (Kirin Integrated Sustainability Management and Assessment Program) بهره میبرد. در این برنامه، کارکنان مسئول شناسایی و گزارش عملکرد زیستمحیطی و اجتماعی خود هستند. خوداظهاری آنها در کنار ارزیابی مدیران قرار گرفته و در تصمیمات کلیدی مدیریتی لحاظ میشود.
منبع:
Kirin Environmental Report
۲.۳. شرکتهای مشترک ژاپنی-آمریکایی
در برخی از شرکتهای مشترک ژاپنی-آمریکایی، تفاوت فرهنگی در بیان عملکرد و بازخورد، چالشهایی ایجاد کرده بود. ژاپنیها معمولاً در بیان مستقیم عملکرد خود محتاطاند، در حالی که سیستمهای آمریکایی بر شفافیت مستقیم تکیه دارند. در یکی از این پروژهها، با استفاده از برنامههای آموزشی میانفرهنگی، به کارکنان آموزش داده شد که چگونه به شیوهای متوازن هم به خوداظهاری بپردازند و هم بازخورد صریح دریافت کنند. نتیجه این تغییر، افزایش رضایت کارکنان و بهبود کیفیت ارزیابیها بود.
منبع:
مدیریت عملکرد در پروژههای بینفرهنگی – JSTOR
۳. مزایا و چالشهای خوداظهاری در ارزیابی عملکرد
مزایا:
افزایش خودآگاهی: افراد با تحلیل عملکرد خود، شناخت دقیقتری از نقاط قوت و ضعفشان پیدا میکنند.
توسعه فردی: کارکنان اهداف شخصیتر و واقعگرایانهتری تعریف میکنند.
مشارکت فعال: این روش حس مسئولیت و تعلق به سازمان را افزایش میدهد.
افزایش شفافیت: دادههای خوداظهاری میتوانند مبنای گفتگوهای بازتر بین مدیر و کارمند قرار گیرند.
چالشها:
سوگیری شناختی: افراد ممکن است عملکرد خود را بیش از حد مثبت یا منفی ببینند.
نیاز به آموزش: آموزش شیوه درست خودارزیابی از الزامات این فرآیند است.
یکپارچهسازی با سایر ابزارها: باید با ابزارهایی مثل بازخورد 360 درجه یا KPIها ترکیب شود.

مدل بونسکی مدلی ساختاریافته برای ارزیابی عملکرد کارکنان است که مبتنی بر شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs)، اهداف کمی، و تطابق با اهداف استراتژیک سازمان طراحی شده است.
شباهتها:
هر دو روش به بهبود مستمر تأکید دارند.
هر دو بر همراستایی عملکرد فردی با اهداف کلان سازمان تمرکز دارند.
تفاوتها:
مدل بونسکی کمی و داده محور و خود اظهاری کیفی و شخص محور است
مدل بونسکی داده محور و دقیق تر وخود اظهاری تحلیلگر تر است
مدل بونسکی ساختار یافته و به ترتیب است و خوداظهاری کلی تر و سطحی است .
سطح مشارکت برای بونسکی به دلیل حرفه ای بودن محدود تر و خوداظهاری طرفداران بیشتری دارد .
جمع بندی و نتیجه گیری
خوداظهاری در فرآیند ارزیابی عملکرد، ابزاری قدرتمند برای توسعه منابع انسانی محسوب میشود. در شرکتهایی نظیر Panasonic و Kirin، این رویکرد به ایجاد مسئولیتپذیری بیشتر، افزایش مشارکت و همراستایی بهتر با اهداف کلان انجامیده است. در مقابل، مدل بونسکی نیز با ساختار دقیق خود، برای ارزیابیهای کمی و هدفگذاریهای سازمانی بسیار مفید است. استفاده این دو رویکرد میتواند ارزیابی عملکردی دقیق، انسانی و مبتنی بر داده را برای سازمانها به ارمغان بیاورد.